می رسد آخر، سوار سبزپوش
جامهای از عطر نرگسها به تن
شالی از پروانهها بر روی دوش
پیش پای او، به رسم پیشواز
ابر با رنگین کمان، پل میزند
باغبان هم، باغبان نوبهار
بر سر هر شاخه ای گل میزند
تا میآید، پردهها از خانهها
باز توی کوچهها سر میکشند
مرغهای خسته و پربسته هم
از میان پردهها پر میکشند
در فضای باغ غوغا میکند
باز هم فوّاره گنجشکها
هرکجا سرگرم صحبت میشوند
شاخهها درباره گنجشکها
باز میپیچد میان خانهها
بوی اسپند و گلاب و بوی عود
می رسد فصل بهاری ماندگار
فصلی از عطر و گل و شعر و سرود1
-------------------------------
فقط نه صبح من از ابرهای تار پر است
گلوی جاده هم از بغض انتظار پر است
بیا که زردی پائیز با تو بیمعناست
چرا که عهد تو از سبزی بهار پر است
اگر که دفترت از خاطرات من خالیست
میان دفتر من از تو یادگار پر است
به خاکهای مسیرت نگاه کن گاهی
که زیر هر قدمت قلب بیقرار پر است
مگیر خرده اگر منتسب شدیم به تو
چرا که دور و بر گل همیشه خار پر است
چگونه یاد تو از خاطرم گذر نکند
که لحظه لحظهام از لطف بی شمار پر است
مرا خراب خودت کن به خلق وا مگذار
دل خراب من از دست روزگار پر است
پس از دعای فرج کربلاست حاجت ما
ودر سر همه سودای آن مزار پر است2
-------------------------------
دلم هوای ترا کرده ، باز، این جمعه
نشسته چشم به راه ِتو،اینچنین جمعه
کجایی ای همـه سرمستـی دلم ازتو
شراب ِشعــربنوشــانِیَم دراین جمعه
به سال ِقحطی عشق و زلال ِعاطفهها
بیا ببـار ایا عشــق بر زمین ، جمعه
به جمعه،چشم به راهم به کوچه، می دانم
ظهورمی کنی ای خوب، بهترین جمعه
عروس ِجملهی ایام ِهفتـه شد، جانا
به یُمـن ِگام ِشمــا آی نازنین ،جمعه
طلوع میکنی ای آفتاب و میگردد
به شوق ِ دیدنت،آغاز، آخرین جمعه
نگاه کن که دل ودست وپام میلرزد
مگرتو،می رسی ازراه، درهمین جمعه؟!3
1. بیوک ملکی 2. محمدعلی بیابانی 3. سیدعلمدار ابوطالبی نژاد